حالا که مُردی این فرصت گیرم اومده که باهات حرف بزنم چون می دونم که الان می تونی بشنوی. پس گوش کن:

عمه ی گرامی!

بچه که بودم همیشه دلم می خواست وقتی که بزرگ شدم مثل تو بشم. با اینکه تو چیز خاصی هم نبودی ولی دلم می خواست مثل تو مستقل باشم و با دوستام برم مسافرت ولی خب حالا که اصلا اینطور نشدم.

بچه که بودم خیلی دوستت داشتم و اصلا نمی تونستم بفهمم چرا مامان پشتت حرف میزد. عاشق این بودم که بیای پیش ما بخوابی. عاشق اون روزهایی بودم که بهمون زبان یاد میدادی. مبل میزاشتی توی پشت بوم و تا شب خوش می گذروندیم. یا حتی شام پیش ما بودی همیشه. تو تنها کسی بودی که وقتی بابام مُرد برام هدیه خریدی تا مثلا غصه نخورم. تو تنها کسی بودی که بهم یاد دادی نبش چیه و یه دسته پول چندتا اسکناس توش داره.

ولی بعدش همه چی خراب شد. یعنی خودت خرابش کردی.

همیشه فقط عاشق دختر ف بودی. انگار که فقط اون برادرزاده ات بود. واسه اون بافتنی می کردی. باهاش انگلیسی حرف میزدی. می رفتی خونشون. اصلا انگار منو خواهرم برات نامرئی بودیم. از اون طرفم پسرهای م . هیچ وقت یادم نمیره فکری که من هشت ساله توی سرم داشتم وقتی داشتم برات آباژورت رو توی خیابون میاوردم که بدیش به اون برادرزاده هات که خودشون بابا داشتن ولی من نداشتم. توی دلم می گفتم اونی که بابا نداره منم چرا همه ی توجه ات به اوناس. اونا بابا دارن. چرا حواست به من نیست.

هیچ وقت یادم نمیره اون موقعی رو که هفت سالم بود و بزور می خواستی با مامانم لباس تنم کنی و ببری خونه ی عموت و گفتم نمیام. گفتی نمیشه تنها بمونی و گفتم نمیام بابام مراقبمه و تو خیلی ساده گفتی زر نزن!

یادته وقتی بابام مرده بود و دچار بحران و عقده ی روحی شده بودم و از دوستام ی می کردم تو به جای اینکه دنبال راه حل بگردی فقط چغولیمو به مامانم کردی و بعدشم دیگه هیچی. حتی برات مهم نبود.

یادته هر شب سر سفره ی ما غذا میخوردی؟ یادته زن داداشت ازت پرسید که سر سفره ی یتیما میشینی چیزی هم میخری بزاری توی سفرشون؟ و تو به دروغ گفتی آره گوشت و مرغ میخری؟!!! چطور تونستی اینقدر راحت دروغ بگی؟ مامانم می گفت اون موقع ها یعنی خیلی قبلترها بابای منو نصف شب می کشیدی میبردی خونه ی م و یخچالشون رو پر می کردی. چرا همیشه اونا برات مهم بودن نه ما. مگه ما چیکارت کرده بودیم؟

مامانم میگه ما دنیا اومده بودیم هم تو ما رو دوست نداشتی. فقط وقتی گریه نمی کردیم دوتا موچ موچ می کردی و میرفتی و حتی کهنه ی خیسمونم عوض نمی کردی وقتی دست مامانمون بند بود دیگه چه برسه به بغل.

بعدش هم که سیزده سالم شد تا همین که بابات مُرد ما رو از خونه انداختین بیرون اونم وسط امتحان های خردادمون. هیچی هم بهمون ندادین جز یه میلیون که اونم سال بعدش خواستی و دیگه رفتی که رفتی.

یادته چقدر به مامانم بی احترامی کردی. یادته گفتی دیگه ما رو نمی خوای.

همیشه هر وقت مدرسه تموم میشد و میومدیم توی خیابون من همش دور و برمو نگاه می کردم چون امید داشتم که میای. چون فکر می کردم دوستمون داری و اون حرفها رو الکی زدی. ولی هیچ وقت ندیدمت. تمام سه سال راهنمایی رو با این حس گذروندم که بالاخره یه روز میای ولی نیومدی. حتی وقتی چهار سال بعدش دانشجو شده بودم به خودم می گفتم حتما توی رومه ها دنبال اسمم می گردی ولی هیچ وقت ندیدمت. تا اینکه یه روز بالای پل هوایی به خودم گفتم اگه واقعا می خواست همون چند سال پیش که می دونست مدرسه ام کجاست میومد و دیگه فراموشت کردم تا جایی که چهار سال پیش وقتی 26 سالم بود دختر خاله ی مامانم گفت شما با عمتون رفت و آمد ندارین و من فقط مثل بز نگاهش کردم چون اصلا نتونسته بودم جمله اش رو درک کنم. نمی دونم چرا ولی انگاری که اسم عمه از فرهنگ لغتم پاک شده بود چون برای چند لحظه اصلا نفهمیدم که چی گفت. و اون موقع بود که دلم به حال خودم سوخت.

دیشب نفهمیدم چی شد اولش اصلا برام مهم نبود وقتی داداشم از بیرون اومد و گفت تو مُردی. فقط توی دلم سنگین شد مثل بیشتر وقتهای دیگه. ولی بعد کم کم گریه ام گرفت. اولش فکر کردم به خاطر توئه ولی بعدش فهمیدم که نه اشکام به خاطر خودمه. برای خودم گریه کردم از اینکه تو اینقدر سرد و بی احساس از کنارمون گذشتی ولی من هنوز توی دلم برات احساس داشتم. من خر بیشعور هنوز ته دلم دوستت داشتم و در آرزوی این بودم که یه روز برگردی و بگی گذشته ها گذشته و دوباره با هم باشیم ولی خب نشد. آبجیم میگه هیچ وقت تو رو نمی بخشه و اینجاس که من می فهمم که من با بقیه فرق دارم . من متاسفانه خیلی احساسیم ولی رو نمی کنم و تو دیگه الان می دونی.

بعد از این یادداشت منم کاری رو می کنم که تو توی این همه سال باهام کردی. فراموشت می کنم انگار که اصلا هرگز وجود نداشتی.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

درآمد ۲۴ دانلود رایگان Michelle Farmers زنده باد عاشق پرستی زنده باد این زندگی جزوه تئوری مدیریت آمادگی مدیریت دانشگاه آزاد Hector درباره پسر ها Michelle